بنام او

این روزها به تعداد دهرها بر سینه غیر تو دست رد میزنم

یعنی تو این همه رقیب داری و گاهی من بی خبرم

این روزها به تعداد روزگاران غیر تو را نفی میکنم

یعنی خوشابحال اهل "لیلة القدر" که شبی است برتر از یک روزگار

این روزها ، سنگ و باد و زلف وخاک و هر آنچه غیر تست به کمکم شتافته اند

اما هیچکس برای من " تو" نمیشود و من هنوز منتظر و مشتاق توام

این روزها بی شمار تو را خدای خویش میخوانم

یعنی بی شمار تر بندگی غیر را کرده ام

و اما این روزها ...

این روزها زخمهایی که با نمک پاشیدن هایت بیش از پیش سوخته بود

خود نمکهایی برای سوزاندن زخمهایی دیگر شده اند

و آن خونها و نجاستهای دیرین به پاکیهایی چند بدل میگردند

و من هنوز در عجب از قدرت بی مثال توام

و در عجب تر از عاشق غافلی که تو را نشناسد

من نیز از آنچه گفتم و کردم به آغوشت پناه آورده ام

مرا بپذیر ای زیبای مهربان

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Template Design:Dima Group