سخنرانی شب چهارم محرم 98 با موضوع محبت
1- انسانها آفریده شدهاند برای محبت کردن، فلسفه وجودی انسان محبت کردن است، انسان با عمل محبت خود را نشان میدهد، محبت مانند گنجی است که درون همه است، بستگی دارد به این که بخواهند استفاده کنند یا نه، کسانی که میخواهند استفاده کنند، هر گرهای برای آنها باز میشود، هر کار نشدنی، انجام میگیرد، کسانی که اهل محبت هستند، توی دل مردم جا باز میکنند، اعتبار پیدا میکنند، کارهایشان به سادگی انجام میگیرد و در زندگی پیش میروند.
2- نیازی نیست کاری انجام دهی، خدا سیستم عالم را طوری درست کرده است، همه چیز به طور اتوماتیک انجام میگیرد، تو نباید بترسی، تو باید به دنبال کار اصلی خودت بروی، هر چه بخواهی به تو میرسد، روزی میخواهد به او میرسد، مقام میخواهد، به او میرسد، رمز این کار محبت است.
3- کلاً انسان با سه کس طرف است، اول خودش، ما متأسفانه این را حساب نمیکنیم، که خودمان هستیم، در هر زمینهای، دوم خدا و سوم بقیه خلایق، محبت هم همینطور است، محبتی که درونمان است و قرار است ما با عمل بروزش بدهیم، اول خودمان، بعد خدا و بعد هم خلایق. دوست داشتن خود دو قسم است: دوست داشتن جسم، دوست داشتن روح. انسان باید جسمش را دوست داشته باشد، همان گونه که متولد شده است، دوست داشتن جسم هم کار خیلی مهمی است و هم کار خیلی سختی است و اکثراً بیتوجه به آن هستند و یا اصلاً نمیدانند،
4- اطراف ما چیزهایی اتفاق میافتد که ما نمیبینیم ولی روی زندگی ما اثر دارد، بعضی از آنها که خیلی تکرار شده، مردم کمکم باور کردند، مثل چشم زدن، قابل دیدن نیست، ولی روی زندگی انسان اثر دارد، خیلی چیزهایی هست که در حالت عادی انسانهای معمولی آنها را نمیبینند، ما اسم آنها را میگذاریم، شانس. یک نیرویی است، یک اتفاقی است که ما نمیبینیم، مثلاً فلانی هر کاری میکند، جلو میرود، یکی همیشه مریض هست، یک نفر اگر همه بد باشند، او خوب باقی میماند، چیزهایی است که اثرگذار هستند، ولی ما آنها را نمیبینیم، ما اجمالاً قبول کنیم، تا ببینیم چه اثری توی زندگیمان میگذارد.
5- کسانی هستند که عقل دارند، ولی سواد ندارند، یک عده هم برعکس، سواد زیاد دارند، مطالعه زیاد میکنند، ولی عقلشان کم است، الان جامعه ما گرفتاریهای زیادی که دارد، همین قضیه است، عالم زیاد داریم، ولی عقل کمی دارد، نمیتواند این علم خودش را توی زندگیاش بیاورد. ولی یک عده هم هستند سواد ندارد، مطالعه نمیکند، ولی وقتی صحبت میکند، میبینی حرفش چقدر به درد میخورد. کسی که عقلش کم است، هر چه کمتر بشنود، کمتر بداند، بهتر است، چون توی دام خرافات میافتد، میداند که یک اتفاقاتی میافتد ولی نمیداند که چطوری است، درگیر خرافات میشود، عقلش نمیرسد، ولی میداند که چیزهایی توی عالم است که جلوی کارهای او را گرفته است، ولی نمیداند کجا باید برود، میرود سراغ این دعانویسها، رمالها، به خرافات گرفتار میشود، یک چیزهایی هست که دیدنی نیست، حس کردنی نیست، ولی هست و وجود دارد و اثر میگذارد.
6- محبت انسان به خودش، هم به جسم، هم به روح. محبت کردن به جسم هم سخت و هم خیلی مهم است. اگر این کلمات برایتان عجیب است، چون انجام ندادیم، کسانی که به جسم خود محبت دارند، راه ورود به انرژیهای پنهانی باز میشود، یکی از راههای استفاده از این انرژیهای پنهان این است که جسمت را بشناسی، دست من، دست تو نیست، همه چیز من با همه چیز دیگری متفاوت است، شما اگر جسمت را نشناسی، نمیتوانی دوست داشته باشی.
7- بررسی کن و با دقت ببین چه چیزی در جسمت داری؟ خیلی ویژگیها دارد که ما دقت نکردهایم. چشم ما یک ویژگیهایی دارد که بقیه آن را نمیتوانند ببینند، باید به این برسیم که دست های من چه قابلیتهایی دارند، یکسری ویژگیهایی دارد که باید آن را بشناسیم.
8- یک فوتبالیست، یک هنرمند، یک خواننده، وقتی استعداد خودش را خوب نشناسد، نمیتواند به موفقیت دست یابد، اما وقتی خودش را میشناسد و خودش را دوست دارد، خودش را به چیز مفت نمیفروشد،(مفت یعنی این که بخوری و بخوابی)، این که نداند این پا و دست برای چه کاری است، آیا فقط برای کارهای معمولی است؟ پس کسانی که کارهای فوقالعادهای با دست و پاهایشان انجام میدهند، چه هستند؟ پس اگر شما اعضای جسمت را بشناسی، راه ورود به انرژیهای پنهان باز میشود، دستور قرآن است، هم انسان، آسمانها و زمین را نگاه کن، تجزیه و تحلیل کن، این راه خیلی ادامه دارد، صدها هزار تخصص درمیآید، مانند پزشک، رفتار شناسی و .... .
9- اگر جسمت را خوب بشناسی راه ورود به انرژی پنهان باز می شود، چشمت چیزهایی را میبیند که دیگران نمیبینند، اگر اعضای بدن خود را دقیق بشناسی، و آنها را دوست داشته باشی، وقتی دیگران را میبینی، از اعضای بدن آن به عقل و خوب و بد بودن آن پی میبری، به این کار قیافه شناسی میگویند و راه فهم چهرههای دیگران برای او باز میشود. چه چیزی را میبینید، از کجا میفهمید چه چیزی را دیده اید، از کجا میفهمد که این آدم به درد این کار نمیخورد، به این دلیل که خودش را دیده و شناخته و دوست دارد، بقیه را که میبیند، متوجه می شود.
10- کسی که خودش را بشناسد راهش باز میشود و میبیند، مصداق روایت:«من عرف نفسه، عرف ربه» منظور بُعد جسمانیاش است، شما فکر میکنید چشم من، گوش من، محدود است، ولی این طور نیست، بینهایت است، همه چیز را میبیند، همه چیز را با جزئیات نشان میدهند. روابطی که ظاهراً پنهان است، ولی واقعاً وجود دارد، مؤثر است ، وقت بگذارید و خودتان را بشناسید، سن و سال هم ندارد، هیچ چیزی بهتر از کسب معرفت نیست. البته آن که جوانتر است بهتر میتواند عمل کند و پیشرفت کند.
11- کسی که اعضای بدن خود را میشناسد و دوست دارد، راهش به حمد خدا باز میشود، سوره حمد، کلش این است، چه کسی میتواند خدا را حمد کند. از حضرت علی(ع) پرسیدند، چرا خدا را پرستش میکنی، فرمودند، به این دلیل که خدا شایسته و سزوارترین برای پرستیدن است. چرا باید خدا را دوست داشته باشی؟ همه انبیاء هم همینطور هستند، حضرت ابراهیم(ع) ویژگیهای خاصی داشتند، مخصوصاً بحث تولد ایشان، چرا ایشان و دین شان را حنیف مینامند؟ حنیف یعنی دست نخورده. ایشان تا سن حدود 12 الی 15 سالگی به دور از فضای مردم زندگی میکردند، ولی ما چون میترسیم از جهنم یا برعکس، ٍثواب دارد، کارمان درست میشد، ما با خدا کاری نداریم تا این که به مشکل برمیخوریم.
12- کسی که نگاه به این صورت دارد، آیا همه عالم در اختیارش هست یا نه؟ چون خودشان را شناخته اند، اثرش این می شود که همه عالم در اختیارشان قرار میگیرد. کار سادهای است، اعتماد به نفس بالاتری پیدا میکند و شناختش کامل میشود، اگر شناختت کامل شود و شناختت را به سمت سوره حمد پیش بردی، شروع سوره حمد، شناختن نعمت است. و هرکس نعمتی را بشناسد به سمت حمد میرود.
13- شناختن اعضای بدن چه قدرتی به آدم میدهد؟ دستت، دست خیر میشود. نفست، نفس خیر میشود. اگر خودت را بشناسی دیگر شک و تردید نمیکنی، اگر به کسی بگویی، حتماً میشود، دیگر شک نمیکنی، خدا همه نیروها را گذاشته تا ما استفاده کنیم، ولی ما استفاده نمیکنیم.
14- گر جسمت را دوست داری، چرا چیزهای مضر میخوری؟ چرا به آدمها، داروهای طبیعی اثر نمیکند؟ چون قبول ندارند، اما کسی که خودش را دوست دارد، سریع اثر میکند، چرا نصیحت اثر نمیکند، چون خودش را دوست ندارد، وگرنه اجازه میدادی این دارو اثر خودش را بگذارد، این نصیحت اثر خودش را بگذارد، ما نمیگذاریم.
15- ما باید در قدم اول جسممان را بشناسیم و دوست داشته باشیم و از آن مراقبت کنیم. ما الان مراقبت میکنیم یا نه؟ به خاطر نشناختن و دوست نداشتن جسم خودش ، اینقدر کوتاهی میکند تا به جایی برسد که ناچار شود به دکتر برود. به همین دلیل به ماوراء دستش نمیرسد، دستش از خیر و برکت کوتاه است، این ها به خاطر سست ایمانی است، میگوییم حقوق ما نمیرسد، چون دستشان به برکت نمیرسد، چشمش به برکت نمیرسد، کارنامهاش را میگذارند جلوی چشم آن، خیلی از چیزهایی که انجام داده است، به درد نمیخورد. یکی دیگر کارنامهاش را میبینی که کار کمتر کرده ولی چقدر خیرساز است، خیر و برکت دارد، یک تکه نان را که میبیند، میگذارد کنار، هر کسی نمیتواند، اصلاً نمیبیند. زبان با برکت داریم، زبان بیبرکت داریم.
16- زبان باید توسط صاحبش شناخته شده باشد، دوست داشته باشد، تا خیر داشته باشد، انسان باید در درجه اول خودش را دوست داشته باشد، بعد خدا را دوست داشته باشد، بعد امام(ع) را دوست داشته باشد. کسی که خودش را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد، امام حسین(ع) را دوست دارد، خدا و امام حسین(ع) هم او را دوست دارند، اگر شخصی که امام حسین(ع) او را دوست داشته باشد، مگر امام حسین (ع) میگذارد مریض شوی، قرض داشته باشی، اصلاً نمیگذارد، اگر امام حسین(ع) شما را دوست داشته باشد، آیا اجازه میدهد نماز نخوانی، نمازت قضا شود، وقت تلف کنی.
17- خودت حساب و کتاب کن، ببین چه جوری و چرا خودت را دوست نداری، این هدیه خدا به تو است، همهاش روزی او را میدهد، تو جسم خودت را دوست داشته باشی، ببین چقدر زندگی با برکت میشود، چقدر راحت میشود، اگر این طوری نیست، راه را داری اشتباه میروی، تو رابطهات را با خدا درست نکردهای، حالا چوبش را میخوری، ربطی به تورم ندارد، اگر تورم هم نباشد، باز به درد تو نمیخورد.
18- گاهی یک نفر متحول میشود، یک جامعه متحول میشود، این نعمت جسم که به تو داده شده است، بشناس، وقت بگذار، یکی یکی اعضای وجودت را نگاه کن، شکر کن، دوست داشته باش، بعد ببین چه اتفاقاتی خواهد افتاد، بعداً میفهمی، دیگر حرف بیخودی نمیزنی، از خودت باید شروع کنی، این گنج درون خودت است.